سلام........

وای باورم نمی شه...یک ماه گذشت.....اصلا نفهمیدم.یه ماه از نبودن من کنار دوستام

این ا ماه خیلی سختم بود......می خواستم بخوابم خوابم نمیومد.یاد اینجا افتادم..........

این یه هفته خبرای بدی شنیدم که حا لو حوصله نداشتم.اول از همه دوستم ستاره فئت کرد.بعد برادر یکی از دوستام که دوست برادر خودمم بود تصادف کرد.جمجه اشس خون ریزی کرد....بدتر ازاین نمیشد.......

وای من عاشق میوه ام.همه ی میوه هارو هم دوست دارم.بعد حالا دیگه انقدر از خیار بدم میاد.واقعا خیاراشون بی مزه

ست.وقتی می خوری اصلا طعم نداره.من موندم فقط خودشون چطور می خورن.......؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یه اهنگ داشتم گوش میدادم از یاس...من اصولا با رپ حال نمی کنم اما خیلی از این اهنگ جدیدش خوشم میاد..........اهنگ چی بگم خیلی قشنگه.و واقعا معنای موسیقی رپ رو می رسونه.........

این عکس جدید ساناز کاشمری همخوان اریان.جدید از وب دوستم برداشتم.طرفداران همیشگی اریان.......خیلی خوشم اومد ازش...........

شاید وب رو برای تئلد اریانا جونم اپ کنم...........ولی الان یه عکس ازش میذارم..تولدش رو هم تبریک میگم....................

اینم عکسای ساناز..........

یه جستار علمی عجیب غریب بزنیم

بدترین شهر دنیا برای خوابیدن

تا درد و دل های بعدی بای

اه یه هفتس کارم گریست.به کی بگم دلم نمی خواد برم...........دوستام مسخرم میکنن.میگن دیوونه ای ما دنبال یه رصت بزرای از اینجا رفتنیم اونوقت تو که کارات جور نمی خوای بری.جمعه دوستام یه مهمونی کوچیکبرای خداحافظی برام گرفن.هیچوقت باهاشن صمیمی نبودم....................فقط یه دوست ساده............به قول خودشون زیاد باهاشون حال  نمیکنم............... دوستای صمیمی که دارم تو ین چند سالی بود که به جمع جامع مجازی اریانی ها پیوسته بودم.......................یکیشون که عاشقش بودم فرزانه بود.............البته هنوزم می پرستمش.اون یکیم سمن ناز.بود وای خدا دوری از اینا اریان رو چیکار کنم.........!!!!!!!!!!!!تحمل این یکی رو ندارم..............انجن که داره بسته میشه................کنسرت هایی که نیستمو چیکار کنم ........شب تا صبح باید به یاد اینکه بچه ها الان دارن چی اجرا میکنن....رو بگذرونم..................از الان بابد خودمک رو به وضعی ک برام پیش بیاداونجا عادت بدم.............کاش هیچوقت بزرگ نمیشدم..............می دونستم از وقتی راهنمایی بودم بعد از دیپلم از ایران میرم......اما فکر نمی کردم انقدر جدی باشه همیشه احساسم میگفت  در حد یه حرفه اما مثل اینکه اینطوریام نیست....................خدای چیکار کنم ادمای جدید که زبونشون رو هم تا7-8 ماه نمی تونم بفهمم...نمی دنم اونجا می خوام چیکار کنم......................دایی کارای دانشگاه من و نیمارو درست کرده................درس خوندن به زبون اونا از ترم دیگه ای که شروع میشه.............................عذاب اوره....اه این پیمان چه قدر بی احساس فقط بلده حرفامو احساساتم رو مسخره کنه....................حرای پریسا که فکر میکنه همدرد خوبیه عذابم میده.....................نمی دونم چگار کنم .!!!!!!!!!!!!!!!!!!!بی خیال میشم....دلو میزنم به دریا.......بزار زمان خودش مشکلمو حل کنه...................