درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
  • (جامع ترین وبلاگ ایرانیان)
  • کیت اگزوز
  • زنون قوی
  • چراغ لیزری دوچرخه

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کافه-جوونی و آدرس cafe-javvoni.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 50
بازدید کل : 20505
تعداد مطالب : 2
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 8
بازدید ماه : 50
بازدید کل : 20505
تعداد مطالب : 2
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


کافه-جوونی
زندگی کن به سبک خودت..........




اه یه هفتس کارم گریست.به کی بگم دلم نمی خواد برم...........دوستام مسخرم میکنن.میگن دیوونه ای ما دنبال یه رصت بزرای از اینجا رفتنیم اونوقت تو که کارات جور نمی خوای بری.جمعه دوستام یه مهمونی کوچیکبرای خداحافظی برام گرفن.هیچوقت باهاشن صمیمی نبودم....................فقط یه دوست ساده............به قول خودشون زیاد باهاشون حال  نمیکنم............... دوستای صمیمی که دارم تو ین چند سالی بود که به جمع جامع مجازی اریانی ها پیوسته بودم.......................یکیشون که عاشقش بودم فرزانه بود.............البته هنوزم می پرستمش.اون یکیم سمن ناز.بود وای خدا دوری از اینا اریان رو چیکار کنم.........!!!!!!!!!!!!تحمل این یکی رو ندارم..............انجن که داره بسته میشه................کنسرت هایی که نیستمو چیکار کنم ........شب تا صبح باید به یاد اینکه بچه ها الان دارن چی اجرا میکنن....رو بگذرونم..................از الان بابد خودمک رو به وضعی ک برام پیش بیاداونجا عادت بدم.............کاش هیچوقت بزرگ نمیشدم..............می دونستم از وقتی راهنمایی بودم بعد از دیپلم از ایران میرم......اما فکر نمی کردم انقدر جدی باشه همیشه احساسم میگفت  در حد یه حرفه اما مثل اینکه اینطوریام نیست....................خدای چیکار کنم ادمای جدید که زبونشون رو هم تا7-8 ماه نمی تونم بفهمم...نمی دنم اونجا می خوام چیکار کنم......................دایی کارای دانشگاه من و نیمارو درست کرده................درس خوندن به زبون اونا از ترم دیگه ای که شروع میشه.............................عذاب اوره....اه این پیمان چه قدر بی احساس فقط بلده حرفامو احساساتم رو مسخره کنه....................حرای پریسا که فکر میکنه همدرد خوبیه عذابم میده.....................نمی دونم چگار کنم .!!!!!!!!!!!!!!!!!!!بی خیال میشم....دلو میزنم به دریا.......بزار زمان خودش مشکلمو حل کنه...................

بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی

 

آهنگ اشتیاق دلی درد مند را

شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق

آزار این رمیده ی سر در کمند را

بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت

اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست

بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان

 

عمریست در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام

 

خواهم که جاودانه بنالم به دامنت

شاید که جاودانه بمانی کنار من

 

ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت

تو آسمان آبی آرامو روشنی

 

من چون کبوتری که پرم در هوای تو

یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم

 

با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند  صبح

 

بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب

بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند

 

خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب

 



دو شنبه 14 آذر 1390برچسب:زندگی,,,,,,,,,,احساس,,,,,,,,,,همه چی ,شعر, :: 11:16 ::  نويسنده : نسیم